روانشناسی سبک های روانشناسی

در این وبلاگ تلاش می شود مطالب مختلف درباره سبک های روانشناسی از قبیل سبک های یادگیری ، سبک های تفکر ، سبک های فرزند پروری ، سبک های هویت ، سبک های زندگی ، سبک های ازدواج و ... اطلاع رسانی گردد .

روانشناسی سبک های روانشناسی

در این وبلاگ تلاش می شود مطالب مختلف درباره سبک های روانشناسی از قبیل سبک های یادگیری ، سبک های تفکر ، سبک های فرزند پروری ، سبک های هویت ، سبک های زندگی ، سبک های ازدواج و ... اطلاع رسانی گردد .

سبکهای شناختی گریگورک

گریگورک سبک های شناختی را براساس مدل انرژیک که ریشه در روانشناسی شخصیت دارد طبقه بندی کرده است . این مدل طبق دو قاعده کلی تنظیم شده است .

 

دو قاعده کلی مدل انرژیک :

1- فضا -------- طبقه بندی های ادراکی برای کسب و بیان اطلاعات

2- زمان -------- نظم بخشی به حقایق و رخدادها

فضا که در این مدل به طبقه بندی های ادراکی برای کسب و بیان اطلاعات اشاره دارد به دو دسته تقسیم می شود :

1- عینی (فیزیکی) -------- پردازش جنبه های فیزیکی اطلاعات از طریق حواس

2- انتزاعی (استعاری) -------- پردازش اطلاعات از طریق استدلال و شهود غیر قابل مشاهده

زمان در این مدل به دو روش مختلف نظم بخشی به حقایق و رخدادها تقسیم می شود :

1- متوالی (مرحله به مرحله) -------- سازماندهی اطلاعات به صورت خطی و مرحله به مرحله

2- تصادفی (مارپیچ) -------- سازماندهی اطلاعات در یک شبکه و ارتباط داده ها با روش های مختلف

گریگورک از ترکیب دو بعد اساسی زمان و فضا ، چهار سبک مختلف ایجاد کرده است که واسطه ی تعامل فرد با محیط هستند و روش های بیان احساسات او را نشان می دهند . این سبک ها از لحاظ کیفی با هم تفاوت دارند .

 

توصیف ویژگی های سبک های شناختی گریگورک

سبک عینی - متوالی

موضوعات عینی با نظم و ترتیب و ثبات را دوست دارند و از جلسات علمی لذت می برند . منظم ، وقت شناس و کمال گرا هستند .

سبک انتزاعی - متوالی

در کلام قوی هستند . دوست دارند بخوانند ، گوش دهند و نگاه کنند و توانایی زیادی در نمادهای نوشتاری ، کلامی و تصویری دارند .

سبک انتزاعی - تصادفی

هنگام گفتگو از حرکات بدن استفاده می کنند و ترجیح می دهند در محیط های سازمان یافته نظیر بحث ها و فعالیت های گروهی آموزش ببینند .

سبک عینی - تصادفی

به کار در گروه های کوچک و آزمون و خطا علاقه دارند . مخاطره جو و رهبر هستند . دوست دارند امور را به عهده بگیرند و مسئول کارها باشند .


نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com

سبک های عاطفی - هیجانی گراشا و ریچمن

گراشا و ریچمن معتقدند سبک یادگیری را می توان از طریق ابعاد اجتماعی و عاطفی مثل نگرش به یادگیری ، معلمان یا همکلاسی ها و کلاس درس شناسایی کرد . بنابر این ابتدا برای تعامل کلاسی ، سه بعد دو قطبی تعریف کردند و سپس برای هر کدام ویژگی هایی قائل شدند .

 

ابعاد سبک های یادگیری گراشا و ریچمن

1) اجتناب کننده - مشارکت طلب

2) رقابت طلب - همکاری خواه

3) وابسته - مستقل

 

ویژگی های افراد براساس سبک های یادگیری گراشا و ریچمن

سبک یادگیری رقابت طلب

با دیگران رقابت می کنند و کلاس های معلم مدار و فعال را ترجیح می دهند .

سبک یادگیری همکاری خواه

افکار خود را با دیگران در میان می گذارند و به کار در گروه های کوچک علاقه دارند .

سبک یادگیری اجتناب کننده

در کارها مشارکت نمی کنند و به محیطی گرایش دارند که بتوانند ناشناس بمانند .

سبک یادگیری مشارکت طلب

به مشارکت در امور اشتیاق دارند و سخنرانی با بحث را ترجیح می دهند .

سبک یادگیری وابسته

در یادگیری پیرو افراد مقتدر هستند و به دستورالعمل های بی ابهام علاقه دارند .

سبک یادگیری مستقل

مستقل فکر می کنند و در پروژه ها حاضر می شوند .


نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com

سبک های یادگیری

هرگنهان و اُلسون یادگیری را ، یکی از مهمترین و باسابقه ترین مقوله ها در روانشناسی امروزی و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف و توصیف کردن است ( سیف ، 1380 ). برای قریب به ذهن بودن مفهوم یادگیری در روانشناسی می توان آن را به صورت های ذیل تعریف کرد :

1-      دیوید کلب ، یادگیری را فرایندی که توسط آن اطلاعات از طریق تغییر شکل تجربه ایجاد می گردد ، تعریف کرده است ( سیف ، 1389 ).

2-      بنا بر تعریف کمبل در 1961 یادگیری به فرایند ایجاد تغییر نسبتأ پایدار در توان رفتاری که حاصل تجربه است گفته می شود و نمی توان آن را به حالت های موقتی بدن مانند آنچه در بیماری ، خستگی ، یا مصرف دارو پدید می آید نسبت داد (کدیور ، 1383 :ص 5)(السون و هرگنهان ، 1388 :ص 38). به طوری که ، تراوس نیز بر آن است که ، یادگیری زمانی رخ می دهد که در نتیجة شرایط محیطی ، تغییرات نسبتاً پایداری در پاسخ ایجاد می گردد ( کدیور ، 1383 ).

3-      نظریه های رفتاری عمدتاً یادگیری را تغییر در رفتار آشکار می دانند. در مقابل آن ، نظریه پردازان شناختی یادگیری را بدست آوردن و باز سازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره می گردد (سیف ، 1389). نظریه پردازان رفتارگرایان رادیکال مانند پاولف ، واتسون ، ثرندایک و اسکینر یادگیری را به عنوان ایجاد و تقویت رابطه و پیوند میان محرک (S) و پاسخ (R) در نظام عصبی انسان می دانند (شعبانی ، 1371).

4-      از دیدگاه گشتالتی یادگیری به عنوان بینش کسب شده از درک موقعیت یادگیری به شکل کل یکپارچه و از طریق کشف روابط بین اجزای تشکیل دهندة موقعیت یادگیری حاصل می گردد ( فضلعلی زاده ، 1388 ). بنابر این ، عنصر اصلی یادگیری در روانشناسی گشتالت دستیابی به بینش می باشد ( سیف ، 1389 ). به تعبیری دیگر از نظر گشتالت ، یادگیری کسب بینش های جدید یا تغییر در بینش های کهنه است ( شعبانی ، 1371). و یادگیری تنظیم مجدد مفاهیم و تجربه هایی است که به بینش منجر می گردد ( کدیور ، 1383 ).

بیان این نکته ضروری است که در زمینة یادگیری انسان ، مطالعات ، پژوهش ها و نظریات بسیاری مطرح گردیده و این به دلیل اهمیت آن در زندگـی انسان هاست . نـوزادی که تـازه به دنیـا آمده ،  به جز چند بازتاب ساده ، توانایی دیگری از خود ندارد اما در پرتو یادگیری خود ، این موجود ناتوان در طول چندین سال تبدیل به اشرف مخلوقات گردیده و جهان را تحت تسلط و فرمان خویش در می آورد . تنها ویژگی موجود در انسان که او را از سایر موجودات متمایز می سازد ، توانایی بالقوة او برای انواع یادگیری هاست ؛ در طول عمر خویش ، انسان یاد می گیرد که چطور می تواند در موقعیت هایی که در برابرش بوجود می آیند ، با شیوه هایی کارآمد پاسخ دهد . یعنی در مقابل موقعیت ایستادگی کند یا برای تأمین احتیاجات خود از آن استفاده کند ، یا خود را با آن سازگار سازد ( الهی و همکاران ، 1383 ) .

یادگیری در فرایند آموزش و پرورش باید هدف گردد نه وسیله ای برای نمره گرفتن ، برتر شدن در کلاس یا ورود به دانشگاه باشد ( کدیور ، 1383 ) که باعث می شود فرد ارزش کمی برای یادگیری قائل باشد و زود از یاد ببرد .

زندگی در هر مرحله از رشد فرد ، وابسته به یادگیری مسائلی است که بدون آنها ادامة زندگی برای فرد امکان ندارد ، و همین طور یادگیری اساس رفتار فرد را تشکیل می دهد و اصطلاحاً قسمت عمدة رفتار آدمی آموختنی است ( شریعتمداری ، 1377 ). بقولی دیگر یادگیری شامل همة مهارت ها ، گرایشات و دانش ها و معلوماتی است که فرد در طول زندگی شخصی بدست می آورند ( شعبانی ، 1371 ). جریان یادگیری مسئله ای همیشگی است ، و در جریان یادگیری کل شخصیت فرد دخالت دارد و چون وضع هر فرد از لحاظ خصوصیات شخصیتی مانند بدنی ، روانی ، تمایلات و هدف ها با افراد دیگر فرق می کند روی این اصل جریان یادگیری نیز در افراد مختلف متفاوت می باشد ( شریعتمداری ، 1377 ). فرد در زمینه عاطفی چگونگی بروز عواطف و طرز کنترل آنها را میاموزدو بدینوسیله از آمیزش با دیگران لذت میبرد .از لحاظ اجتماعی افراد در خانواده و در گروه همسن طرز معاشرت با دیگران را فرا میگیرند.شناخت خود و جهان خارج ,پرورش وجدان اخلاقی ,توسعه میزانهای عقلانی برای تشخیص خوب و بد و کنترل اعمال و رفتار شخصی اموری آموختنی است و فرد در اثر تماس با پدر و مادر ,با همسالان و سایر بزرگسالان اینگونه امور را فرا میگیرد ( edupsychology.zet.ir ، 25/07/1390) .

به زبانی دیگر می توان گفت یادگیری و بقاء نسل خیلی به هم وابسته اند و یادگیری به جانوران امکان می دهد تا بیاموزند که کدام محرک ها رویدادهای مثبتی برای بقاء و کدام محرک ها رویدادهای منفی برای بقاء را نشان می دهند ، که به سمت رویدادهای مثبت بقائی برود یا از رویدادهای منفی بقائی فرار کند . همین طور فرایند یادگیری به جانداران امکان می دهد تا آن دسته از نیازهای اساسی شان را که از طریق مکانیسم های تعادل حیاتی و بازتاب ها ارضا نمی شوند از راه کنش متقابل با محیط بر طرف کنند، همچنین  فرایند یادگیری به ارگانیسم کمک می کند تا خود را با محیط در حال تغییر سازگار نماید ( السون و هرگنهان ، 1388 ).

در میان عوامل فردی ، به نظر می آید که باورهای یادگیرندگان دربارة دانش و یادگیری در تصورات آنها از فرایندهای تحصیلی هم نقش داشته اند ، مثالاً ، پژوهش ها خاطر نشان می کنند که هر چقدر یادگیرندگان بر این باور باشند که دانش ساده است . فهم آنها از نوشته های علمی ، نظارت بر درک متون و استفاده از راهبردهای پیچیدة یادگیری در آنها کمتر است . نتایج پژوهش چان و ساچز در 2001 هم نشان داد که آن گروه از دانش آموزان دورة ابتدایی ( پایه های چهارم و ششم ) که باور داشتند یادگیری به معنای فهمیدن است ، دروس علوم را عمیق تر از دانش آموزانی که یادگیری را بیان مجدد واقعات می دانستند پردازش می کردند . بنابر این می توان نتیجه گرفت که باورهای شناختی می توانند بر رویکردهای یادگیری دانشجویان تأثیر بگذارند و دانشجویانی که دیدگاه پیچیده تر به دانش را انتخاب می کنند ، به احتمال بیشتر با مطالب یادگیری درگیری عمیق تر پیدا خواهند کرد ( رضایی ، 1390 ) .


نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com

مفهوم سبک های یادگیری

جایگاه تفاوت های بین افراد در یادگیری توسط دو رویکرد کلی توصیف می شود :

1)      در رویکرد اول ، یادگیری را در بافت و زمینة یادگیری ، مورد توجه قرار می دهند . در این رویکرد یادگیری از ادراک الزامات و مقتضیات تکلیف تأثیر می پذیرد که این نیز تحت تأثیر تجارب آموزشی پیشین و زمینه های یادگیری ( مانند برنامه های آموزشی ، فرایند تدریس و روش های ارزشیابی ) می باشد و به این ترتیب سه مرحلة پیشایند ، فرایند و فرآورده را نیز می توان برای آن در نظر گرفت .

2)      در دومین رویکرد ، یادگیری را با نگاهی در نظر گرفت که در آن ویژگی های ذاتی یادگیرنده ، از قبیل هوش و شخصیت ، می تواند به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم و از طریق سبک ها ، یادگیری را متأثر سازد ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) .

از اواخر دهة 1960 ، با ظهور و گسترش مکتب شناخت گرایی و تأکید بر اهمیت و ماهیت فرایندهای شناختی و ذهنی ، تحقیق در زمینة سبک های یادگیری رونق پیدا کرده است . با این وجود ، واقعیت مهم این است که همة پیشرفت های شگفت انگیز انسان در دنیای امروز زاییدة یادگیری است و انسان بیشتر شایستگی های خود را از راه یادگیری به دست آورد . از طریق یادگیری رشد فکری پیدا کرده و توانایی های ذهنی او فعلیت می یابد ( پور آتشی ، 1386  ) . اعتبار یک نظام آموزشی خاص بستگی به میزان یادگیری فراگیران آن دارد ( کلباسی و همکاران ، 1387 ) .

 

گسترش روزافزون علم و شاخه های متعدد آن به قدری سریع است که آموزش آن توسط نهادهایی چون دانشگاه ها امکان پذیر نیست . و مهم ترین وظیفة دانشگاه ها در این دوران، با توجه به پیچیدگی و گستردگی علوم «چه چیز یاد گرفتن» نیست، بلکه «چگونه یاد گرفتن» است . به عبارتی دیگر، دانشگاه باید به دانشجویان «شیوه های یادگیری» و «چگونه آموختن» را یاد بدهد . دانشگاهی که بر این مبنا حرکت کند ، دانشجویانی تربیت می کند که می دانند چه چیزی را باید یاد بگیرند ، و از کدامین شیوه یادگیری استفاده کنند ( پور آتشی ، 1386 ) .

شتاب تغییر و تحول در جهان امروز در زمینه هایی چون تحولات تکنولوژی اطلاعات، شرایط پیچیده ای را ایجاد کرده است. موفقیت در این شرایط  به وسیله توانایی انسان در یادگیری از این شرایط میسر میگردد. تولید فزآینده دانش و اطلاعات و پیشرفت تکنولوژی سبب می شود که طول عمر دانش و اطلاعات بسیار کوتاه باشد ، لذا جهت پیروزی بر این شرایط به جای انتقال مجموعه ای از دانش و اطلاعات به افراد، باید نحوه یادگرفتن و دسترسی سریع به اطلاعات را به آنان آموخت.  عوامل بسیاری می توانند بر فرآیند یادگیری تأثیر داشته باشند. برخی از این عوامل مربوط به خصوصیات یادگیرنده است و عوامل دیگر به زمینه های اجتماعی یادگیری مربوط هستند . سبک یادگیری بخشی از مفهوم تفاوتهای یادگیری است و می توان آن را به عنوان روشی که فرد اطلاعات و تجربیات تازه را در ذهن خود سازماندهی و پردازش می کند تعریف کرد ( معیاری و همکاران ، 1388 ) .

به نظر کاری ، نوعی وحدت نظر ضمنی در متون سبک های یادگیری به چشم می خورد ، که معرف استفاده از این اصطلاح به منظور نشان دادن عادات نسبتاً ثابت برای پردازش اطلاعات ، به مثابه استفاده از صفات شخصیتی برای شخصیت است . از این رو برخی از مؤلفین در تعریف سبک یادگیری ، از اصطلاحی مانند قریحه (پاسک در 1976) ، گرایش عمومی (انت ویسل در 1981) ، جهت یابی (کلب در 1984) و زمینه (داس در 1988) استفاده کرده اند . براین اساس ، سبک یادگیری از سنخ یادگیری ، از قریحه ، و یا از گرایش به عمل کردن مبتنی بر شیوه ای خاص سخن گفت ، که نه فقط می تواند به تبیین رفتار فرد که به توصیف وی نیز کمک کند . برای مثال در الگوی کلب از سبک واگرا برای ربط دادن گرایش بیشتر فرد به تجارب جدید خویش سخن می گویند . اما وقتی این شیوة عمل را برای تشخیص سنخ فرد بکار می برند ، از صفت واگرا استفاده می کنند . براین اساس ، سبک یادگیری مشابه نوعی صفت شخصیتی به نظر می رسد . این زمینة شخصی که حاکی از عمل کردن فرد به شیوه ای معین است ، با نوعی حالت برتری دهنده در فرد همراه است . از این رو در متون ، تعاریف عمده ای وجود دارد که مضمن اساسی آن ترجیح است ( میناکاری ، 1385 ) .

سبک های یادگیری از طرفی تحت تأثیر تفاوت های فردی و از طرف دیگر تحت تأثیر محیط پیرامون شکل می گیرند ( همایونی و همکاران ، 1385 ) . بنابر این سبک های یادگیری ترکیبی از پاسخ های عاطفی ، شناختی ، محیطی و فیزیولوژیکی هستند که مشخص می کنند شخص چگونه یاد می گیرد ، بنابر این مطالب و موضوعات یادگیری باید با توجه به موقعیتی که فرد در آن قرار دارد ارائه شود . در حین حال سبک های یادگیری ، کنش بین تجربه و وراثت اند و شامل نیروها و محدودیت هایی هستند که در طول زندگی رشد می یابند ( همایونی و عبداللهی ، 1382 ) .

با این که در چند دهة اخیر سبک یادگیری توجه محققین زیادی را به خود جلب کرده است ، هنوز هم مفهوم روشنی از آن در دست نیست . کسی که برای اولین بار متون سبک های یادگیری را مطالعه می کند ، از تشتت آراء ، از تنوع و تباین دیدگاه های نظری و از نبود تعریفی واحد برای موضوعی که در آغاز بسیار ساده به نظر می رسد تعجب می کند . با این وجود اصطلاح سبک های یادگیری در روانشناسی ، آموزش و یادگیری به گستره ای از سازه ها ، از ترجیحات آموزشی تا سبک های شناختی اشاره می کند . به عبارتی ، سبک های یادگیری در ادبیات این حوزه در معانی مختلفی به کار می رود . گاهی به عنوان نوعی راهبرد کلی در نظر گرفته می شود ، به عنوان مثال : پردازش عمیق و سطحی ، و سبک کل نگر در مقابل جزء نگر . زمانی نیز از سبک های یادگیری به عنوان نوعی جهت گیری به یادگیری تعریف می شود . به عنوان مثال انواع جهت گیری های پیشرفتی ، معنایی ، تولیدی و غیر رسمی . گاهی نیز سبک های یادگیری به عنوان نوعی رویکرد به یادگیری تلقی می شود ، مانند برخورد سطحی ، عمیق و پیشرفتی . اما سبک های یادگیری هم چنین به عنوان انواع شیوه های یادگیری نیز توصیف می شود ، در این راستا کلب معتقد است که فرایند یادگیری در یک چرخة چهار مرحله ای شامل تجربة عینی ، مشاهده و تفکر ، تشکیل مفاهیم انتزاعی و فرضیات و آزمون فرضیات در موقعیت های عملی جدید صورت می پذیرد ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) . این تشتت نظریه ها ما را برآن می دارد تا تعاریف متفاوتی که از سبک یادگیری بدست آمده را جمع آوری کنیم .

دربارة سبک های یادگیری منتقدانی مانند فلدر و برنت که معتقدند ، صرف ذکر اصطلاح سبک های یادگیری موجب برانگیختن واکنش هیجانی در بسیاری از اعضای جامعة علمی خصوصاً روانشناس ها می شود که مدعی اند الگوهای سبک های یادگیری پایه های نظری درستی ندارند و ابزارهای مورد استفاده برای سنجش آنها از روایی کافی برخوردار نیستند. همچنین دسمت و والکه در 2004 طی مقاله ای با عنوان بازنمایی جنگل سبک های یادگیری عنوان می کنند که ، پرورشکاران و پژوهشگرانی که می خواهند از مفهوم سبک یادگیری برای برخورد با تفاوت های فردی در یادگیرندگان استفاده کنند کثرت تعریف ها ، الگوها ، و ابزارها اغلب موجب یأس آنها می شود . همچنین به گفتة سانتراک دربارة بسیاری از سبک های یادگیری و تفکر پژوهش کافی صورت نگرفته است ( سیف ، 1389 ) .

همه ما به یک روش یاد نمی گیریم . ما گرایش داریم روش هایی را که با آنها راحت تر هستیم انتخاب کنبم و بقیه روشها را کنار بگذاریم. این نکته مهم است که ما از سلیقه مان در مورد سبک های یادگیری باخبر باشیم تا بتوانیم :

  1. از روش های یادگیری مان استفاده کنیم که با آموزش خاصی که فرا می گیریم، سازگار باشد.
  2. یادگیری مان را در روش های ضعیف تر بهبود بخشیم.

همین طور باید خاطر نشان کرد که ، یادگیرندگان در برخورد با مواد مورد یادگیری یکسان عمل نمی کنند ، بلکه آنها در درک و پردازش اطلاعات رویکردهای متنوعی برخوردارند ، یا به اعتقاد روانشناسان تربیتی از سبک های یادگیری متفاوتی دارند ( امینی و همکاران ، 1390 ) . به اعتقاد کلب ، افراد متناسب با تفاوتهای فردی که دارند ، از سبکهای متفاوتی در یادگیری استفاده می کنند ( باقرزاده ، 1385 ) . می توان تفاوت افراد در سبک های یادگیری را بر حسب تجارب یادگیری متفاوت آنان تبیین کرد ( السون و هرگنهان ، 1388 ).

رایدینگ و چیما اعتقاد دارند که اصطلاح سبک یادگیری ، به منزلة اصطلاحی متداول تر یا جانشینی برای سبک شناختی ، در دهة 1970 ظاهر گردید به طوری که سبک یادگیری دامنة گسترده تری یافت و سبک های شناختی و سبک های دیگر را نیز شامل شد ( یزدی ، 1388 ) . در واقع ، پژوهشگران و علاقه مندان سبک یادگیری به سبک شناختی توجه می کرده اند ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ).

کلب چون یادگیری را فرایند می داند نه یک محصول ، در نتیجه یادگیرنده برای شروع یادگیری باید در این فرایند درگیر شود (امینی و همکاران ، 1390). بنابر این سبک یادگیری را روش فرد در تأکید بر بعضی توانایی های یادگیری نسبت به دیگر توانایی های یادگیری می داند ، و به تعبیری دیگر کلب سبک های یادگیری را به منزلة تفاوت های فردی مجزا در فرایند یادگیری که برخاسته از الگوهای یکسان رابطة فرد با محیط است قلمداد می کند(امامی پور وشمس اسفندآباد، 1389).

کلب عقیده دارد که دانش آموزان ، ترجیحات لازم برای یادگیری را از راه های مخصوصی رشد می دهند . سبک ترجیحی دانش آموزان انعکاسی از تمایلات آنهاست . به گفتة کلب ، یادگیرندگان هنگامی بهتر می آموزند که موضوع ارائه شده ، به صورتی ارائه گردد که با سبک ترجیحی آنان مطابقت داشته باشد ( احمدی و خضری ، 1385 ) .

کلب سبک یادگیری را روش ترجیحی فرد برای استفاده از توانایی های یادگیری می داند . همچنین او اعتقاد دارد که بهبود و پیشرفت یادگیری در سایة شناخت رجحان های یادگیرندگان و نیز همخوانی روش های آموزشی با سبک های یادگیری امکان پذیر می گردد ( امینی و همکاران ، 1390 ) . فارمن و گراشا سبک یادگیری را به مثابه تعامل اجتماعی در نظر می گرفته و آن را نقش های مختلفی تعریف می کنند که دانش آموزان در تعامل با همکلاس ها ، معلمان و محتوای دروس بر عهده می گیرند ( امامی پور و شمس اسفندآباد ، 1389 ) .

همة نظریه پردازان با وجود نظریه ها و مدل های متفاوت ارائه شده در زمینة سبک های یادگیری ، توافق دارند که افراد به شیوه های متفاوت اطلاعات و تجارب را ادراک ، سازماندهی ، تحلیل و پردازش می کنند ، یعنی افراد یکسان به جهان نمی نگرند و هر فرد در مقایسه با دیگری ممکن است علایق و تمایلاتی متفاوت در سبک یادگیری داشته باشد ( سروقد و سادات دیانت ، 1388 ) . به عبارتی دیگر افراد همانگونه که تفاوت های فردی زیادی دارند در یادگیری از سبک های متفاوتی پیروی می کنند و حتی فرد واحد در جریان رشد و تحول ، و در دروس مختلف ممکن است از سبک های یادگیری متفاوتی استفاده کنند ، قدرت توانمندی و ترجیحات آنها در روشی قرار دارد که اطلاعات را جذب کرده و پردازش می کنند .  این سبک ها تعیین می کنند که در برخورد با یک موقعیت ، فرد چه مدت ، به چه چیز و به چه میزانی توجه می کند ( الهی و همکاران ، 1383 ) . برای دریافت بهتر موضوع باید عنوان کنم که ، سبک یادگیری خصیصه ای است که مانند اثر انگشت برای هر فرد ، یکتاست و هر انسانی ، سبـک یادگیری خاص خود را دارد ، یکی دوست دارد در اتاقی در بسته و ساکت مطالعه کند یکی دوست دارد همه نکات درسی را دو باره ، بازنویسی کند تا بفهمد و دیگری ترجیح می دهد خلاصه مطالب را به صورت گرافیکی نقاشی کند واز رنگ ها برای آراستن کمک بگیرد.

هر چند که بسیاری از مردم بر این باور هستند که یادگیرندگان سبک ها و شیوه های یادگیری را به خودی خود و بدون یادگیری کشف می کنند . اما این اعتقادات اساس چندانی ندارد . یادگیرندگان سبک ها و شیوه های یادگیری خود را هم چون دیگر توانایی ها در سال های اولیه زندگی شان از راه تجربه و یادگیری به دست می آورند و به تدریج که بزرگ می شوند توانایی های پردازش اطلاعات در آن ها پرورش می یابند ( پور آتشی ، 1386 ) . همین طور باید به یاد داشت که اگر چه سبک های یادگیری چارچوب هایی نسبتاً پایدار در فرد هستند ، که فرد با بوسیلة آن توجه نموده ، فکر می کرده و یاد می گیرد  ، ولی تغییرات کیفی در اثر تکامل و بلوغ و محرک های محیطی ممکن است صورت بگیرد ( نجفی کلیانی و همکاران ، 1388 ) . و حتی فرد واحد در جریان تحول و در دروس مختلف ممکن است از سبک های یادگیری متفاوتی استفاده کند .

سبک های یادگیری اشاره به روش هایی دارند که افراد به محرک های محیط یادگیری واکنش نشان می دهند و ویژگی هایی که بر اساس آنها اطلاعات را کسب می کنند و مورد استفاده قرار می دهند ، گزارش شده است که همخوانی بین سبک یادگیری دانش آموزان و سبک تدریس معلم منجر به درک و یادآوری بهتر و نگرش مثبت به درس پس از قبولی در آن خواهد شد ( کریمی و همکاران ، 1389 ) .

همچنین کلب سبک یادگیری را روش فرد در تأکید بر انتخاب برخی از توانایی های یادگیری قلمداد می کند و فورد آن را راهبردی انطباقی در واکنش به موقعیت های ویژه یادگیری می داند که ممکن است به عواملی نظیر سطح اضطراب یا سبک های ثابت مرتبط با ویژگی های انگیزشی و شخصیتی فرد ، بستگی داشته باشد ( کراسکیان ، 1388 ) . 

می توان سبک یادگیری را به عنوان روشی که یادگیرنده در یادگیری خود آن را به روش های دیگر ترجیح می دهد تعریف کرد . به همین دلیل بعضی از روانشناس های پرورشی ، از جمله وول فولک ، اصطلاح ترجیح یادگیری را بهتر از سبک یادگیری می داند و برای آن تعریف زیر را به دست داده است : « راه های مورد پسند فرد برای مطالعه و یادگیری ، مانند استفاده از تصاویر به جای کتاب ، کار کردن با دیگران به عوض تنها کار کردن ، یادگیری موقعیت های ساختارمند در مقابل موقعیت های غیر ساختارمند ، و غیره » ( سیف ، 1389 ، ص 258 ) .

فرنهام سبک یادگیری شناختی را به عنوان متغییری تعدیل کنندة اصلی و قوی برای بررسی رابطة میان شخصیت ، یادگیری ، حافظه و موفقیت های تحصیلی در نظر می گیرد . او معیارهای سبک یادگیری شناختی را به دو دستة کلی یعنی معیارهای استعداد / توانایی و معیارهای شخصیت تفکیک می کند ( داف ، 1388 ) .


نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com

یادگیری مفهوم سازی انتزاعی

شخص دارای شیوة یادگیری مفهوم سازی انتزاعی ، بر تحلیل منطقی از اندیشه ها تأکید می ورزند و در کارهای خود طرح ریزی نظامدار را به کار می بندد ( هاشمی و لطیفیان ، 1390 ) . کسی که شیوة یادگیری اش مفهوم سازی انتزاعی است ، بر تحلیل منطقی اندیشه ها تأکید می ورزد ، در کـارهای خود طرح ریزی نظامدار را به کار می بندد و با توجه به درک و فهم اندیشمندان امور عمل می کند ( ایزدی و محمدزاده ادملایی ، 1386 ) . کسانی که شیوة یادگیری مفهوم سازی انتزاعی را ترجیح می دهند دارای ویژگی هایی چون تمایل به تجربه پذیری و باز بودن در مقابل ایده ها و اعمال جدید تعریف کرده اند ( رودباری و حسینچاری ، 1388 ) . در شیوة مفهوم سازی انتزاعی یادگیری از طریق تفکر منطقی صورت می گیرد (امینی و همکاران ، 1390). این بعد شامل تحلیل منطقی دیدگاه‌ها، طراحی اصولی و منظم، و ادراک عقلانی موقعیت‌ها می‌شود. بر این اساس، در این مرحله از یادگیری، فرد برای درک مسایل و موقعیت‌ها بیش‌تر از منطق و تفکر استفاده می‌کند تا احساس.  مفهوم­سازی انتزاعی را می توان معادل فعل فکر کردن یا Thinking دانست ( meraatpack.com ، 25/07/1390) .

در پرسشنامة سبک های یادگیری کلب ، اگر پاسخ دهنده ای کلمات تحلیلی ، فکری ، منطقی ، مفهومی و عقلانی را به پذیرشی ، احساسی ، اکتشافی ، حال گرا و تجربه گرا ترجیح دهد ، باید بیان کرد که او شیوة مفهوم سازی انتزاعی را به شیوة تجربة عینی ترجیح می دهد ( سیف ، 1380 ).


نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com